در هزاره سوم نزدیک شدن مرزهای اقتصاد و فرهنگ به یکدیگر سبب شده تا ظرفیتهای نوظهور و گوناگونی در هر دو عرصه به وجود آید. زمینههای متنوعی که امروزه بهطورکلی آنها را صنایع خلاق مینامند و از یکسو به دلیل خلاقیت بهکاررفته در روند خلق، برای مخاطبان جذابیت دارند و از سوی دیگر به دلیل ارزش اقتصادی موردتوجه بسیار زیادی قرارگرفتهاند.
صنایع خلاق به طیف وسیعی از صنایع اطلاق میشود که ماده اولیه آنها خلاقیت فردی یا جمعی انسانها است. خلاقیتهای علمی، هنری و اقتصادی انسانها آنجا که به خلق محصولات فناورانه اعم از ملموس یا ناملموس منتج شود، از جنس صنایع خلاق محسوب میشود و میتوان گفت صنایع خلاق حاصل امتزاج فناوری، فرهنگ و اقتصاد است.
اصطلاح اقتصاد خلاق برای اولین بار در سال 2001 توسط جانهاوکینز (یک مدیر رسانهای انگلیسی) عمومیت یافت. وی این اصطلاح را برای پانزده صنعت به کاربرد که در عرصه هنر، علم و فناوری گسترده بودند. در این میان ارتباط فزاینده این صنایع با فناوری و نیز فضای وب، موجب شده تا سرعت وسعت گستردگی آنها در سطح دنیا بیشازپیش شود. جالب آنکه این توسعه تنها محدود به کشورهای کوچک و یا درحالتوسعه نبوده و امروز بسیاری از اقتصادهای بزرگ دنیا در زمینه صنایع خلاق، تولید و صادرات محصولات آن سرمایهگذاری میکنند. در اولین مطالعات صورت گرفته در سال 2001 ارزش مادی صنایع خلاق در جهان 2.2 میلیارد دلار برآورد شده که از رشد سالانه 5 درصد برخوردار است. آخرین گزارش کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل (آنکتاد)[1] نشان میدهد که میزان مشارکت اقتصادهای درحالتوسعه در عرصه صنایع خلاق بهطور محسوسی از اقتصادهای پیشرفته دنیا، بیشتر است و این مسئله ناشی از قابلیتهای بالای این حوزه برای تولید ثروت و اشتغال پایدار در این کشورهاست. بحران مالی سال 2008 میلادی، اقتصاد دنیا را با رکودی کمسابقه روبرو ساخت و روندهای تولید و توزیع کالاهای خلاق را با کاهش نسبی مواجه کرد. اما تحلیلهای آماری نشان میدهد که عملکرد تجارت محصولات خلاق در بازه زمانی سال 2002 تا 2015 میلادی با نرخ متوسط 7 درصد رشد داشته است. جالب آنکه این روند رو به رشد بیانگر این واقعیت است که عرصه صنایع خلاق به دلیل انعطاف ذاتی و خلاقانه بودن در بدترین شرایط اقتصادی با کمترین شک مواجه خواهد شد.
[1] UNCTAD (United Nations Conference on Trade and Development)